فیلم مستند آب در هاون / روایت آخرین سال های رژیم شاه / قسمت اول / لینک مستقیم دانلود
مجموعه مستند داستانی «آب در هاون» در ۵ قسمت ۳۰ دقیقهای به نویسندگی و کارگردانی سعید مستغاثی توسط رضا جعفریان برای گروه مستند شبکه دوم سیما تهیه شده که در ایام مبارک دهه فجر انقلاب اسلامی از این شبکه پخش میشود.
سالهای پایانی رژیم پهلوی و موضعگیریها و اقدامات قدرتهای سلطهگر جهانی در حفظ و حراست از بقای آن، از جمله نقاط حساس تاریخ معاصر ایران است که تقریبا از یک پژوهش بی طرفانه و ارائه مستندات معتبر محروم شده و غالبا در هیاهو و پروپاگاندای رسانه های زنجیره ای دنیای غرب ، در غباری از تردید و شبه افکنی پنهان مانده است. مجموعه مستند- داستانی «آب در هاون» تلاش دارد تا براساس مدارک و اسناد و شواهد معتبر داخلی و خارجی (از جمله اسناد وزارت امور خارجه آمریکا و سازمان جاسوسی انگلیس) به دوران حساس و تاریخی سالهای ۱۳۵۵ تا ۱۳۵۷ در این سرزمین بپردازد و آنچه را که امپریالیسم شرق و غرب در طول این سالها در حمایت از رژیم سلطنتی شاه انجام دادند، در کادر دوربین قرار دهد.
در کنار این بخشهای مستند و داستانی، کارشناسانی همچون علیاکبر ولایتی، حجت الاسلام سیدحمید روحانی، موسی حقانی، صادق طباطبایی، سیدمصطفی تقوی، حسین شمسایی و ناصر میناچی به تحلیل و بررسی و همچنین بازگویی خاطراتشان از سالهای پایانی حکومت پهلوی و نقش نیروهای خارجی در تاسیس و حفظ حکومت فوق میپردازند.

مدت زمان: ۲۹ دقیقه [قسمت اول]
کیفیت : HDRip (عالی)
حجم کل : ۱۶۳ مگابایت
نویسنده و کارگردان : سعید مستغاثی
بررسی اجمالی از امپراتوری نامریی روچیلد به عنوان یکی از اساسی ترین پایه های گسترش صهیونیسم در ۳-۴ قرن اخیر و سیطره آن بر شئون سیاسی و اطلاعاتی و اقتصادی و فرهنگی دنیای غرب ، جایگاه تعیین کننده صهیونیسم را در تنظیم سیاست های خاورمیانه ای قدرت های اصلی غرب یعنی آمریکا و انگلیس و فرانسه نشان می دهد. استراتژی صبورانه روچیلدها به منظور تاسیس تمدن بزرگ صهیون در خاورمیانه از نیمه قرن نوزدهم آغاز شد و در انطباق با سیاست های استعمار و امپریالیسم غرب به سوی هدف خود گام هایی خاموش و سنجیده برداشت. براساس اسناد موجود ، ایران در استراتژی روچیلدها ، جایگاه اساسی داشت و لذا می توانیم صعود سلطنت رضاخان را گامی از سوی صهیونیسم به منظور تامین شرایط لازم برای تاسیس تمدن مورد نظر در خاورمیانه ارزیابی کنیم. این گام توسط اردشیر ریپورتر ، سرجاسوس انگلیس در ایران ، به فرجام رسید و رژیمی ضد اسلامی و لاییک استقرار یافت که وظیفه داشت با سرکوب فرهنگ اسلامی مردم ایران ، این نیروی عظیم را از منطقه خاورمیانه بیگانه و منزوی سازد. همزمان در خاورمیانه عربی نیز رژیم های پوشالی خلق الساعه تاسیس گردید.
تئوری فوق با شواهد و قرائنی که از عوامل معرفی رضاخان به اردشیر ریپورتر بدست می آید و پروسه ای که وی در جلسات آموزشی با ریپورتر به مدت بیش از ۲ سال طی می کند ، به خوبی اثبات می گردد.
شاه و رژیمش همواره متحدی استراتژیک برای ایالات متحده و هم پیمانانش محسوب می شدند و این واقعیت را بارها و بارها ، روسای جمهوری آمریکا در دوران مختلف متذکر شدند. حتی در زمانی که در اوایل دهه ۷۰ میلادی افزایش قیمت نفت ظاهرا منافع آمریکا و غرب را به خطر انداخت ولی به نوشته کلودیا رایت در مقاله “گنج سوخته در چیس مانهاتان” اینکوایری به تاریخ ۷ آوریل ۱۹۸۰ ، انفجار قیمت نفت اگرچه به رقیبان تجاری آمریکا مثل ژاپن و کشورهای اروپایی لطمات شدیدی وارد ساخت ولی این معامله تا زمانی که محمد رضا شاه در ایران حکومت می کرد ، در راستای منافع آمریکا قرار داشت.
هنری کیسینجر، وزیر امور خارجه نیکسن با پشتیبانی از طرح بالابردن بهای نفت ، به هزینه مصرف کنندگان جهان ، برای شاه و سران کشورهای عرب صادر کننده نفت در حوزه خلیج فارس پول کافی فراهم آورد تا به حد وفور از آمریکا جنگ افزار خریداری کنند و در عین حال ، ایران به یک قدرت نظامی در منطقه تبدیل گردد. هرچند اتومبیل داران آمریکایی و دیگر مصرف کنندگان سوخت و انرژی ، زیان هایی متحمل شدند ولی در عوض ، سازمان دفاعی آمریکا که در طول جنگ ویتنام آسیب دیده بود ، مرمت شد. افزون براین اقتصاد در حال رکود ایالات متحده دوباره رونق گرفت ، شاه نیز قبول کرد بخش عمده درآمد نفت را در مقابل اوراق قرضه طویل المدت دولت آمریکا به بانک های آمریکا برگرداند.
واشنگتن پست در ۲۹ نوامبر ۱۹۷۹ در توصیف خدمات رژیم شاه به غرب می نویسد:”…شاه به توصیه واشنگتن به سومالی اسلحه فرستاد ، و به سرکوب شورشیان عمان کمک کرد. به گفته کیسینجر ، شاه ایران تنها متحد آمریکا بود که به هواپیماهای حمل و نقل شوروی اجازه نداد برای تحویل اسلحه به اعراب ، در سال ۱۹۷۳ از فراز خاک ایران به خاورمیانه پرواز کنند. محمد رضا شاه ، همانطور که قول داده بود ، در تحریم نفت اعراب در سال ۷۴-۱۹۷۳ شرکت نکرد ، به فروش نفت به اسراییل و آفریقای جنوبی ادامه دادو از سیاست صلح سادات پشتیبانی کرد…”
شاه در دورانی شیرهای نفت ذخائر و منابع ایران را بنا به دستور آمریکا به سوی اسراییل سرازیر کرد که این رژیم به دلیل اشغال فلسطین ، از سوی کشورهای نفت خیز به خصوص اعراب تحریم شده و تنها امیدش به ایران بود تا بتواند ماشین جنگی خود را علیه مسلمانان و فلسطینیان و بعدا سایر ملت های منطقه تجهیز و آماده نگه دارد. در اینجا بود که حضور رژیم شاه در ایران موثر افتاد و علیرغم ضدیت افکار عمومی مردم ایران علیه اسراییل ، قرار شد نفت ایران با کمترین قیمت به اسراییل صادر گردد. این امر در آن شرایط نوپایی رژیم اسراییل ، حکم حیاتی برای بقای آن داشت.
نقبی به مطلبی که در یکی از روزنامه های پس از کودتای ۱۲۹۹ رضاخان ذکر شد ، نشان می دهد که امپراتوری جهانی صهیونیسم در روی کار آوردن رژیم پهلوی ، از همان زمان چه نیاتی را در سر می پرورانده است. در مقاله فوق آمده است که یکی از اهداف روی کار آمدن رژیم پهلوی ، صدور نفت و حمایت از رژیمی در منطقه خواهد بود که قرار است در سالهای آتی در طرح خاورمیانه جدید ، تاسیس گردد!
به ادعای برخی منابع خارجی،”شاه ۵۰ درصد نفت مورد نیاز اسرائیل را تأمین میکرد.”
همچنین بر اساس مندرجات اسناد سرّی و محرمانه لانه جاسوسی آمریکا،شرکت ملی نفت ایران به طور منظم از طریق نفت کشهایی با پرچم”لیبریا”نفت را به بندر”ایلات”منتقل میکرد. بر طبق اسناد محرمانه مزبور”حداقل ۷۵ درصد مصرف داخلی نفت اسرائیل یعنی حدود ۱۵۰ هزار بشکه در روز،به وسیله ایران تأمین میشد”.
از این گذشته تنها نفتی که از طریق خط لوله ترانس-اسرائیل(تپلین)جاری و از طریق خلیج عقبه به بندر مدیترانهای اشکلون(اشقلون) به سمت شمال در حرکت بود از جانب ایران بود. در سندی دیگر،متعلق به مارس سال ۱۹۷۰/اسفند ۱۳۴۸،تأیید شده بود که سه چهارم نفت خطوط لوله اسرائیل،یعنی ۱۷۰ هزار بشکه در روز از جانب ایران شاهنشاهی تأمین میشود.
شاه در سال ۱۹۷۳ چند اسکادران هواپیمای جنگنده اف-۵ برای کمک به نیروی هوایی ژنرال تیو ، رییس حکومت ویتنام جنوبی به ایگون فرستاد. شاه در ارسال جنگ افزار به چاد با CIA همکاری کرد ، با ایجاد ایستگاههای شوروی در استراق سمع در شمال ایران به وسیله آمریکایی ها ، برای اطلاع از فعالیت های شوروی در زمینه آزمایش های موشکی موافقت نمود.
به نوشته نیویورک تایمز در ۹ جولای ۱۹۷۸ شاه ایران در ایجاد کلوب سافاری که یک اتحادیه ضد شوروی متشکل از چند کشور آفریقایی و خاورمیانه شامل عربستان سعودی ، مراکش ، مصر ، سنگال و ساحل ایوری بود و آمریکا از آن حمایت می کرد ، نقش کلیدی داشت.
رنه تی برگ در مقاله ای به نام “ایران : سالهای پس از انقلاب سفید” در شماره ۱۸ نشریه گزارش مریپ از قول ژوزف سیسکو معاون پیشین وزارت امور خارجه آمریکا ، با اشاره به اهمیت نقش شاه در همکاری با ایالات متحده نوشت :”…ایران با توجه به جمعیت ، اقتصاد ، قدرت نظامی و موقعیت جغرافیایی خود در شمال خلیج فارس می تواند در حفظ ثبات و امنیت خلیج و نیز ادامه جریان نفت برای کشورهای مصرف کننده نقش خطیری ایفا کند…”
طبق آمار رسمی ، تعدا مستشاران نظامی آمریکا در ایران دائما رو به افزایش بود به طوری که تعداد این افراد که در سال ۱۳۵۱ (۱۹۷۲) ۱۶ هزار نفر بود ، در سال ۱۳۵۵ (۱۹۷۶) به ۲۴ هزار نفر رسید . در ۱۹۷۹ (۱۳۵۷) بالغ بر ۵۰ هزار تن گردید ! ( یعنی این تعداد در دو سال پایانی رژیم شاه ، رشد ۱۰۰ درصدی داشت.)
لس آنجلس تایمز در ۲ دسامبر ۱۹۸۶ نوشت ، براساس گزارش کمیسیون کمک های خارجی وابسته به کمیته روابط خارجی سنای آمریکا ، در جولای ۱۹۷۶ ، ایران بزرگترین خریدار سلاح و تجهیزات نظامی ایالات متحده آمریکا بوده است. میزان فروش جنگ افزار آمریکا به ایران پیوسته سیر صعودی داشته ، به طوری که از مبلغ ۵۲۴ میلیون دلار در سال مالی ۱۹۷۲ به ۹۱/۳ میلیارد دلار در سال ۱۹۷۴ یعنی ۷ برابر رسید. به بیان دیگر ، شاه طی ۴ سال (۱۹۷۲ تا ۱۹۷۶) مبلغ ۴/۱۰ میلیارد دلار و در ۱۰ سال آخر سلطنتش بیش از ۱۷ میلیارد دلار جنگ افزار و تجهیزات از آمریکا خریداری کرد.
نیویورک تایمز نیز در ۱۸ مه ۱۹۷۵ نوشت ، شاه با تکیه بر نظریه نیکسن که ایران را ستون امنیت خاورمیانه و منطقه خلیج فارس می دانست ، اعلام کرد ارتش ایران باید با پیشرفته ترین سلاح ها ، برای دفاع از خلیج فارس و اقیانوس هند مجهز شود.
نیویورک تایمز همچنین در ۸ اوت ۱۹۷۶ نظریه کیسینجر را درباره لزوم پشتیبانی از شاه درج نمود و از قول وی نوشت :”…پشتیبانی از شاه ایران که به صورت نقدی جنگ افزار خریداری می کند و نیز کمک به ایران در ایفای نقش حفظ امنیت خاورمیانه و جنوب آسیا ، به سود ایالات متحده آمریکا است…”
اما این تنها کارخانجات اسلحه سازی نبودند که در معامله با ایران سودهای کلان بردند ، بانکها و شرکت های آمریکایی نیز از این خوان یغما ، بی نصیب نماندند. درآمد بانک چیس مانهاتان و صاحب اصلی آن دیوید راکفلر که از دوستان قدیمی محمد رضا بود ، پس از بالارفتن قیمت نفت از ۶ میلیارد دلار در سال ۱۹۷۳ به بیش از ۲۰ میلیارد دلار در سال ۱۹۷۴ رسید و به نوشته روزنامه واشینگتن پست در ۱۳ ژانویه ۱۹۸۰ ، عملکرد آن در سال ۱۹۷۵ در ایران ، سالانه حدود ۲ میلیارد دلار بود. بسیاری از کمپانی های اسلحه سازی و پیمانکاران آمریکایی که باپایان گرفتن جنگ ویتنام در معرض کسادی و بی کاری قرار گرفته بودند با استفاده از سیاست کیسینجر و جاه طلبی های شاه ، بازار مناسبی برای فروش جنگ افزارهای نظامی خود پیدا کردند و به ایران هجوم آوردند. نیویورک تایمز در شماره مورخ اول ژانویه ۱۹۷۵ خود نوشت :”…بازار ایران ، کمپانی گرومن ، سانده هواپیماهای اف ۱۴ را از ورشکستگی مالی احتمالی نجات داد…”
همچنین شرکت های ساختمانی براون اند روت که از کمپانی های صاحب نفوذ آمریکایی به شمار می رفت و چند پایگاه بزرگ نظامی در ویتنام ساخت ، اجرای پروژه ۸ میلیارد دلاری ساختمان بندر و پایگاه هوایی و دریایی چاه بهار را بدون رقیب برعهده گرفت. برای اینکه پایگاهی در خاک ایران بنا سازد تا بتواند واحدهای دریایی بزرگ متمرکز در اقیانوس هند را پذیرا شده و برای واحدهای نیروی دریایی آمریکا یم پایگاه ایده آل به شمار آید. در جریان امضاء قرارداد این پروژه ، به چند تن از مقامات نظامی ایران ، رشوه های کلان داده شد که بعدا برخی آنها از جمله دریادار رمزی عطایی ، فرمانده نیروی دریایی وقت و چند تن دیگر از افسران به اتهام سوء استفاده و رشوه گیری دستگیر و محاکمه شدند.
ژنرال هایزر در اواخر کتاب خاطرات خود ضمن اشاره به شکست آمریکا در جریان پیروزی انقلاب اسلامی به تبعات آن می پردازد و می نویسد :”…در مورد حوادث سالهای ۱۹۷۸ و ۱۹۷۹ ما هنوز در حال پرداخت هزینه و خسارات آن هستیم…خیلی غم انگیز است که ما با داستان مرگ کارمان را ختم کنیم. ایالات متحده ، یک متحد نزدیک و قوی خود را که می توانست در خلیج فارس برای منافع غرب ثبات برقرار کند ، از دست داد. از دست دادن آن موجب شد تا میلیاردها دلار خسارت ببینیم ، زیرا مجبور بودیم که برای اتخاذ ترتیبات امنیتی خود منطقه خاورمیانه در سالهای بعد به راههای دیگری متوسل شویم … اگر ایران می توانست یک نیروی مهم دفاعی ایجاد نماید ، همانطور که در راه انجام آن بود ، می توانستیم میلیون ها دلار از این بابت ذخیره کنیم. مطمئنم اگر روابط نزدیک خود با ایران را از دست نمی دادیم و آن کشور همچنان به تقویت قدرت نظامی خود ادامه می داد ، ضرورتی نبود که ما این همه خرج کنیم تا نیروی واکنش سریع در خلیج فارس ایجاد نماییم. نیروهای ایران می توانستند ثبات منطقه را تضمین نمایند و از منافع حیاتی آمریکا حمایت کنند. لذا بهای سقوط شاه برای آمریکا بسیار گزاف بوده است…”
او در آخرین جملات کتابش از عدم دخالت نظامی آمریکا به نفع شاه انتقاد می کند و می نویسد:”…در پایان این داستان تراژیک می خواهم دو سوال عمده در مورد مسئله دخالت در امور داخلی هر ملتی را مطرح کنم : اگر اخلاقا درست است که برای حفظ یک متحد وفادار در برابر حمله بیگانگان ، دخالت کنیم ، آیا حفظ یک متحد مستحق و وفادار برعلیه خرابکاران داخلی که از سوی عوامل خارجی برانگیخته شده و حمایت می شوند ، استحقاق کمتری دارد؟ اگر این کار صحیح باشد ، آیا نباید آن را قاطعانه و تمام و کمال با همه توان انجام دهیم؟ معتقدم که آمریکا می بایست این شیوه را اتخاذ می کرد . اگر آمریکا هدفی را دنبال می کند ، باید وسائل آن را نیز فراهم آورد.”
کلمات کلیدی: مارکسیسم، ژنرال هایزر، رژیم پهلوی، هنری کیسینجر، نفت رژیم پهلوی، واشنگتن پست، آمریکا، انقلاب اسلامی، دکتر صادق طباطبایی، علیاکبر ولایتی، حجت الاسلام سیدحمید روحانی، موسی حقانی، صادق طباطبایی، سیدمصطفی تقوی، حسین شمسایی، ناصر میناچی، سعید مستغاثی، لینک مستقیم، دانلود
راهنمای دانلود :
- برای نمایش بهتر فایلهای تصویری سایت در کیفیت بالا با فرمت mkv. یا mp4. از نرم افزارهای PotPlayer یا KMplayer استفاده نمایید.
- نظرات خود در مورد این نوشته یا مشکلات احتمالی درمورد خرابی فایل یا خرابی لینک دانلود فایل های این نوشته در بخش نظرات همین نوشته بیان کنید.
یک نظر